پیک

هم پیک صباییم هم پیک صفاییم

پیک

هم پیک صباییم هم پیک صفاییم

دیدار

آبشار دراوج زیبایی  سقوط  می کند.

وقتی نیستی با سراب تصویرت وعده دیدار می گذارم .

آنچنان با هم یکی شده ایم که در آینه تصویر موجود نا آشنا می بینم .

شبی که بیداری پایش را از گلیمش درازتر می کند بی خوابی به سرم میزند.

با آخرین غروب خورشید نسل  روز منقرض می شود.

به حال شب اشک می ریزم که نه در تاریکی می تواند تصویرش رادر آینه ببیند نه درروشنایی.

پرنده ای که از سقوط می ترسد لیا قت همسفر شدن ندارد.

به اندازه ای دوستت دارم که مو جودی دوست داشتنم به صفر کاهش یا فته است.

از هر راهی که برویم عمرمان را پشت سر می گذاریم.

از چشمم خیلی بدی دیده ام ولی اگر روی ماهت را نشانم دهد از تقصیراتش می گذرم.

چشمت فرصت نمی دهد نگاهم روی ما هت را ببیند.

عمری دربن بست زندگی روزگار گذراندم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد