از تنهایی که می آیم
نا مت آبی ست بر آتش دلم
که غریبا نه سو خت ست
من کو دک ذهنم را از یاد تو. سر شار می کنم
تا لبا نم تنها نام ترا بگویند
زیبایی حرفی که با تو تمام می شود
وقتی تو زیبا ترین گل با غچه باشی
من شاد ترین باغبا نم
که هر روز تو را می نگرم
من قصه بادها را دوست دارم
نام تورا در گو شم می خوانند
وخیا بانهای خلوت را
بعد از باران
که بهانه ایست برای با تو سخن گفتن
اگر هو هوی بادها بگذارند