من و تو آدم و حوا نبودیم
جدا از مردم دنیا نبودیم
من وتو با همین مردم نشستیم
ولی انگار با اینها نبودیم
من وتو تا نفس باشد ،من وتو
من وتو در قفس باشد من و تو
من وتو حر ف مان حرف هوس نیست
اگر هم از هوس باشد من وتو
من وتو ای من و تو جاودانه
برای لحظه های شاعرانه
زما باید دوباره جان بگیرد
غرور شعر های عاشقانه
من و تو نیمه ای از روحمان کم
دو تنها دو سرگردان عالم
غریبی بیشتر از اینکه یک عمر
من و تو زندگی کردیم بی هم
من وتو بیقرار بیقراری
برای هم همیشه یادگاری
تمام روز بی تابیم و بی خواب
به امید شب و شب زنده داری
من و تو جانمان از هم جدا نیست
من وتو یا تو و من بین ما نیست
یکی هستیم تا آن حد که دیگر
به تنهایی ما حتی خدا نیست
من وتو خار چشم سر نوشتیم
که این خط را از او خوشتر نوشتیم
جهنم جای سر افکندگان است
من وتو سربداران بهشتیم
من وتو این هجا را می شناسیم
زبان واژه ها را می شنا سیم
سکوت از جنس فریاد است اینجا
چه خوب این هم صدا را می شناسیم