روءیای دیشبم را برمی دارم
ودر یخدان می گذارم
تا روزی روزگاری
که بابای سپید مویی شدم
رویای قشنگ یخ زده ام را بیرون بیاورم
آبش کنم گرمش کنم
وانگشتان سرد وسالخورده ام را
در آن بگذارم